حکايت را قصهاي مفرح و کوتاه معني کردهاند؛ قصهاي با درونمايهاي نغز و لطيف و شيرين که لطافت را در جان شنونده مينشاند. اين گونه ادبي در ادبيات فارسي پيشينهاي طولاني دارد. نه تنها استادان اين فن همچون سعدي، از آن براي طرح و بسط موضوعات و جانمايههاي آموزنده سود جستهاند، که ظرافت بهرهگيري از آن را در کلام شاعران شيرين سخن و نکتهپرداز ديگري چون حافظ نيز ميتوان مشاهده کرد، همچنان که فقيهاني چون ناصرخسرو قبادياني، عارفاني چون عطار و حکيماني چون ابن سينا از آن براي بيان نظراتشان سود جستهاند و اين، از ويژگيهاي ساختاري حکايت است که در هر ظرف مينشيند، اما رنگ و بوي آن را به خود نميگيرد و در عين حال همواره تازگياش را در هر شرايطي به رخ ميکشد. همانگونه که اشاره رفت، ويژگي حکايت چنان است که آن را همواره در تيررس شکارچيان نکتهدانِ نکتهسنج، براي پرداخت مضامينشان قرار داده است. از اين رو، هر چند حکايات به جا مانده از قرنهاي سوم و چهارم هجري قمري را کهنترين مجموعه از حکايتهاي برجسته فارسي ميشمارند، اما بهنظر ميرسد حکايتهايي قديميتر نيز وجود داشته که دستخوش تاراج و شعلههاي خشم مهاجمان اين سرزمين قرار گرفته است. با اين حال از آنچه امروز به دست ما رسيده است، ميتوان دريافت که کليله و دمنة رودکي احتمالاً کهنترين حکايات مکتوب فارسي محسوب ميشود (هر چند اصل اين اثر از هندوستان گرفته شده، اما پس از ترجمه که از سوي ابن مقفع، رودکي آن را باز آفريني کرده است. از اين رو آن را ميتوان در زمرة حکايت فارسي به شمار آورد). بعدها نمونههاي متعددي از حکايات فارسي در کتابهاي ديگر ارائه شد که از آن جملهاند: کشفالمحجوب و علي بن عثمان هجويري، قابوسنامه عنصرالمعالي، نصيحةالملوک امام محمد غزالي، کشفالاسرار و عدةالابرار رشيدالدين ابوالفضل ميبدي، چهار مقاله نظامي عروضي سمرقندي، تذکرةالاولياء شيخ عطار نيشابوري، جوامعالحکايات و لوامعالروايات سديدالدين محمد عوفي، مثنوي معنوي و فيه و مافيه جلالالدين محمد بلخي، گلستان و بوستان شيخ مصلحالدين سعدي و بسياري ديگر از آثار گرانسنگ فارسي.
امروز که با اوجگيري داستاننويسي مدرن، حکايت تقريباً به کناري نهاده شده است؛ چگونه ميتوان از اين وسيعترين قالب روايتي ادبيات فارسي سود جست؟ اين پرسشي است که پژوهنده اين اثر بدان پاسخ ميدهد. در واقع مجري پژوهش "قابليتهاي نمايشي حکايات متون فارسي"، از يک سو مهمترين آثار روايي فارسي را که در آنها از حکايات استفاده شده است، معرفي ميکند و از سوي ديگر با بررسي قابليتهاي نمايشي آنها و چگونگي استفاده هر يک در رسانه ملي دريچهاي هرچند کوچک به روي استفاده از اين گونههاي مفيد در راديو و تلويزيون ميگشايد. اميد که حاصل اين پژوهش با توليد آثار نمايشي به انجام کامل برسد.
كتاب "قابليتهاي نمايشي حکايات متون فارسي"متشكل از دو فصل است كه در هر فصل آن موضوعات مختلفي ارائه شده است.
در فصل اول اين كتاب به سيري بر حکايتنويسي در ادبيات فارسي پرداخته شده است.
در فصل دوم به عناصر نمايشي در حکايات فارسي پرداخته شده است.
اين كتاب به قلم " دکتر محمد حنیف " به رشته تحرير درآمده و توسط مركز تحقیقات صدا و سيما منتشر شده است .